تنها زیر بارون
خدایابیا قدم بزنیم ...باران از تو...دلتنگی از من...
چقدر فاصله بين ماست از اين فاصله بيزارم
آسمان بارانيست... همگي ميگذرند... چتردارن به دست... تانباردباران"برسروصورتشان... اما........... من تنهاورها زيراين سقف سياه مينشينم بي تو... وبه تو....مي انديشم... “گریه” دارم! تــــــــا دلت بخواهـــــــد… “آه” دارم…! ولی “بازیگر” خوبی شده ام… “میــــــخنــــــــدم”
با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم . . . سال نو مبارک تـــو را از خاطره ها پـاك نمی كنم ،می گذارم بماند...تـا یـادم بـاشد چه طعم تـلخی دارد "دروغ" كه می تـواند حتی شیرینی "عــشــق" و"اعـتــمـاد" را زهر مار كند... دیدی که سخت نیست تنها بدون من و صبح می شوند شب ها بدون من این نبض زندگی بی وقفه می زند فرقی نمی کند با یا بدون من دیروز اگر چه سخت امروز هم گذشت طوری نمی شود فردا بدون من گاهی گرفته ام اینجا بدون تو تو چی؟ چگونه ای آنجا بدون من یلدا گرفته ای؟گفتی نمی شود دیدی که می شود یلدا بدون من آتش دوســـــت اگر در دل ما خانه نداشت ،عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت . روز ولنتاین مبـــــــــــــــارک
اگر روز مردم تابوتم را سياه كنيد تاهمه بدانند سياه بخت بودم . بر رويسينه ام تكّه يخ ي بگزاريد تا به جا ي معشوقم برايم گريه كند . چشمانم را باز بگزاريد تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم .و آخرين خواسته ي من از شما اينكه دستانم را ببنديد تا همه بدانند خواستم ولي نتوانستم. گفته بودیـــ : - یا تو یا هیچکســ !!!! ولیـــ منــ سادهــ انگار فراموشـــ کردهــ بودمــ ... کهـ این روزها هیچکســ ــ همــ برای خودشــ کسیستــ ... غیـرتت کُجاسـت؟ زمانی که مَعشوقت از تجاوزِ تنهایی رَنج میکشیــد بهِ جـای دَرکــش ترکـَـش کردی…!!
دلم مي خواست مي گفتم چه احساسي بهت دارم
نگاهم کن خودت شايد بفهمي چي تو قلبم هست
نگاهم کن که با چشمات رها ميشم از اين بن بست
نزار باقي اين روزا با اين تنهايي ها سر شه
اگه عاشق بشي ميشه که اين فاصله کمتر شه
کنار تو دلم ميره ، تو اوني که دلم کم داشت
نميدونم چطور ميشه ، تو و اين قلب رو با هم داشت
يه حرفي رو زبونم هست مثل بغضي که نشکسته
ولي دور بودن از دنيات لبامو روي هم بسته
هميشه آرزوم بودي ، نزار اين حس يه عادت شه
يه کاري کن که اين رويا شبيه واقعيت شه
نتونستم بگم بي تو از اين زندگي بيزارم
ولي هر کاري ميکنم تا بفهمي دوست دارم
دنیـــــا را
تــــا کرد و گوشــــه ای گذاشت ،
دلم تنگ سکوت است ...
از سمت ترانه و دعا بر میگشت
آن مرد که از غار حرا برمی گشت
در چشم ترش فرشته ای میخندید
انگار که از پیش خدا بر می گشت
عید مبعث بر همه ی شما مبارک باد
Power By:
LoxBlog.Com