تنها زیر بارون

خدایابیا قدم بزنیم ...باران از تو...دلتنگی از من...

چقدر فاصله بين ماست از اين فاصله بيزارم

دلم مي خواست مي گفتم چه احساسي بهت دارم

نگاهم کن خودت شايد بفهمي چي تو قلبم هست

نگاهم کن که با چشمات رها ميشم از اين بن بست

نزار باقي اين روزا با اين تنهايي ها سر شه

اگه عاشق بشي ميشه که اين فاصله کمتر شه

کنار تو دلم ميره ، تو اوني که دلم کم داشت

نميدونم چطور ميشه ، تو و اين قلب رو با هم داشت

يه حرفي رو زبونم هست مثل بغضي که نشکسته

ولي دور بودن از دنيات لبامو روي هم بسته

هميشه آرزوم بودي ، نزار اين حس يه عادت شه

يه کاري کن که اين رويا شبيه واقعيت شه

نتونستم بگم بي تو از اين زندگي بيزارم

ولي هر کاري ميکنم تا بفهمي دوست دارم
 

نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت 13:53 توسط یه عاشق| |

آسمان بارانيست...

همگي ميگذرند...

چتردارن به دست...

تانباردباران"برسروصورتشان...

اما...........

من تنهاورها

زيراين سقف سياه

مينشينم بي تو...

وبه تو....مي انديشم...

نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت 1:15 توسط یه عاشق| |

 “گریه” دارم!

تــــــــا دلت بخواهـــــــد… “آه” دارم…!

ولی “بازیگر” خوبی شده ام…

“میــــــخنــــــــدم”

نوشته شده در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:51 توسط یه عاشق| |

با تو از خاطره ها سرشارم.

جشن نوروز تو را کم دارم

سال تحویل دلم می گیرد

با تو تا اخر خط بیدارم . . .

سال نو مبارک

نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت 21:14 توسط یه عاشق| |


Power By: LoxBlog.Com